loading...
ایثار
محمد حضرتی بازدید : 0 جمعه 18 بهمن 1392 نظرات (0)

مولایم! هر وقت شروع می کنم از تو نوشتن، قلم به رقص می آید، کاغذ مست و حیران می شود، حباب های چشمم شفاف و جاری می شوند، نمی دانم چه سرّی در نام مقدست وجود دارد که هر وقت نامت را صدا می کنم دلم آرام می گیرد.

هر وقت نامت را بر روی کاغذ حک می کنم و از تو می نویسم وجودم و قلمم و کاغذم همه و همه به وجد می آییم، اما بعد از چند لحظه ای می بینم قلم می لرزد و می ایستد و اشک می ریزد که باز هم انتظار، و بوی گریه در وجود همه ما می پیچد و باز همان سکوت همیشگی.

مولایم! رخ نما که دلتنگ روی دلارا و روشنی افزایت هستیم تا که بیایی و همه جا را روشن کنی.

ای باران رحمت الهی! پرده از چهره بردار و بیا که زمین خشکیده نیازمند باران لطف الهی توست.

ای اقیانوس سخاوت! پا در رکاب کن و سفره های فقر آرامش را، پر از مهر و صلح و دوستی کن و آنها را در دریای عشق خود شناور کن.

ای مه روی فاطمه! ای نگین انگشتری زهرای اطهر! قدمی به سوی ما بنه و جهان را به زیر قدوم مقدس خود آرامش ببخش و آن را در آغوش خود مأوا ده.

مهدیا! هنوز به انتظارت هستیم تا که آن روز فرا رسد و جمال بی مثالت را ببینم.

منجیا! ای پسر اختران درخشنده! ای بهار مهربان! ای کاش می توانستیم از تو خبر گیریم که کی می آیی؟ ای کاش زمان آمدنت ما هم سعادت حضور داشته باشیم. خوشا به حال کسانی که تو را همراهی می کنند. خوشا به حال خانه هایی که به نور قدوم تو روشن می شوند و جان می گیرند و از خوشحالی سر به آسمان خدا می سایند.

خوشا به حال خیابان هایی که عطر عدالت تو را حس می کنند و لبریز از وجود مقدس تو می شوند، به همه آنها غبطه می خوریم که سعادت دیدن روی دلارای تو را خواهند داشت و چشم هایشان بی واسطه به تماشای تو خواهد ایستاد.

به راستی که مهدیا از تو سرودن و وصف کردن کار بسیار سختی است که تو در وصف نیایی، چرا که والاتر از همه وصف ها هستی.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 1,013